![]() |
:: غزل شماره 70: مردم ديده ما جز به رخت ناظر نيستنویسنده: حافظمترجم: برگرفته از سایت ادبیات بوم و بر ( http://adabiat.boomobar.com ) نشانی اینترنتی مطلب: http://adabiat.boomobar.com/authors/hej/hafez/ghazaliyat/001738-no70.php |
مردم ديده ما جز به رخت ناظر نيست | دل سرگشته ما غير تو را ذاکر نيست | |
اشکم احرام طواف حرمت میبندد | گر چه از خون دل ريش دمی طاهر نيست | |
بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی | طاير سدره اگر در طلبت طاير نيست | |
عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار | مکنش عيب که بر نقد روان قادر نيست | |
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد | هر که را در طلبت همت او قاصر نيست | |
از روان بخشی عيسی نزنم دم هرگز | زان که در روح فزايی چو لبت ماهر نيست | |
من که در آتش سودای تو آهی نزنم | کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نيست | |
روز اول که سر زلف تو ديدم گفتم | که پريشانی اين سلسله را آخر نيست | |
سر پيوند تو تنها نه دل حافظ راست | کيست آن کش سر پيوند تو در خاطر نيست |