![]() |
:: غزل شماره 130: سحر بلبل حکايت با صبا کردنویسنده: حافظمترجم: برگرفته از سایت ادبیات بوم و بر ( http://adabiat.boomobar.com ) نشانی اینترنتی مطلب: http://adabiat.boomobar.com/authors/hej/hafez/ghazaliyat/001806-no130.php |
سحر بلبل حکايت با صبا کرد | که عشق روی گل با ما چهها کرد | |
از آن رنگ رخم خون در دل افتاد | و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد | |
غلام همت آن نازنينم | که کار خير بی روی و ريا کرد | |
من از بيگانگان ديگر ننالم | که با من هر چه کرد آن آشنا کرد | |
گر از سلطان طمع کردم خطا بود | ور از دلبر وفا جستم جفا کرد | |
خوشش باد آن نسيم صبحگاهی | که درد شب نشينان را دوا کرد | |
نقاب گل کشيد و زلف سنبل | گره بند قبای غنچه وا کرد | |
به هر سو بلبل عاشق در افغان | تنعم از ميان باد صبا کرد | |
بشارت بر به کوی می فروشان | که حافظ توبه از زهد ريا کرد | |
وفا از خواجگان شهر با من | کمال دولت و دين بوالوفا کرد |