منوی کاربری: |
 |
|
دسته بندی موضوعی:
آخرین ارسالی های انجمن:
با عرض پوزش، به دلیل پاره ای از تغییرات، انجمن های بوم و بر تا اطلاع ثانوی در دسترس نمی باشد.مطالب اتفاقی بوم و بر:
|
|
:: باب سوم: ابیات پراکنده - بخش 4
هر آن که خاتم مدح تو کرد در انگشت |
|
سر از دریچهی رنگین برون کند زرین |
به سرو ماند، گر سو لاله دار بود |
|
به مورد ماند، گر مورد روید از نسرین |
گیتیت چنین آید، گردنده بدین سان هم |
|
هم باد برین آید و هم باد فرودین |
به چنگال قهر تو در، خصم بد دل |
|
بود همچو چرزی به چنگال شاهین |
ازان کوز ابری باز کردار |
|
کلفتش بسدین و تنش زرین |
چنان که خاک سر شتی به زیر خاک شوی |
|
نیات خاک و تو اندر میان خاک آگین |
آن رخت کتان خویش من رفتم و پردختم |
|
چون گرد به ماندستم تنها من واین باهو |
چرا عمر کرکس دو صد سال؟ ویحک! |
|
نماند فزون تر ز سالی پرستو؟ |
عاجز شود از اشک و غریو من |
|
هر ابر بهارگاه بابختو |
دلبرا، زوکی مجال حاسد غماز تو |
|
رنگ من با تو نبندد بیش ازین ملماز تو |
ای دریغ! آن حر، هنگام سخا حاتم فش |
|
ای دریغ! آن گو، هنگام وفا سام گراه |
هفت سالار، کندرین فلکند |
|
همه گرد آمدند در دو و داه |
نیست از من عجب که: گستاخم |
|
که تو کردی باولم دسته |
گاه آرامیده و گه ارغنده |
|
گاه آشفته و گه آهسته |
منم خو کرده بر بوسش، چنان چون باز بر مسته |
|
چنان بانگ آرم از بوسش، چنان چون بشکنی پسته |
از مهر او ندارم بی خنده کام و لب |
|
تا سرو سبز باشد و بار آورد پده |
آتش هجر ترا هیزم منم |
|
و آتش دیگر ترا هیزم پده |
به جای هر گران مایه فرومایه نشانیده |
|
نمانیدست ساراوی و کرهی اوت مانیده |
گر نعمهای او چو چرخ دوان |
|
همه خوابست و خواب باد فره |
در راه نشابور دهی دیدم بس خوب |
|
انگشتهی او را نه عدد بود و نه مره |
جعدی سیاه دارد، کز کشی |
|
پنهان شود بدو در سرخاره |
کز شاعران نوندمنم و نوگواره |
|
یک بیت پرنیان کنم از سنگ خاره |
ای خون دوستانت به گردن، مکن بزه |
|
کس برنداشتست به دستی دو خربزه |
بتگک ازان گزیدهام این کازه |
|
کم عیش نیک و دخل بی اندازه |
یک سو کشمش چادر، یک سو نهمش موزه |
|
این مرده اگر خیزد، ورنه من و چلغوزه |
ناگاه برآرند ز کنج تو خروشی |
|
گردند همه جمله و بر ریش تو شاشه |
خوش آن نبیذ غارچی با دوستان یکدله |
|
گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله |
ماه تمامست روی دلبرک من |
|
وز دو گل سرخ اندر و پر گاله |
ای بار خدای، ای نگار فتنه |
|
ای دین خردمند را تو رخنه |
بزرگان جهان چون بند گردن |
|
تو چون یاقوت سرخ اندر میانه |
زلفینک او نهاده دارد |
|
بر گردن هاروت زاو لانه |
ندارد میل فرزانه به فرزند و به زن هرگز |
|
ببرد نسل این هر دو، نبرد نسل فرزانه |
ایا خورشید سالاران گیتی |
|
سوار رزم ساز و گرد نستوه |
گه ارمندهای و گه ارغندهای |
|
گه آشفتهای و گه آهستهای |
مهر جویی ز من و بی مهری |
|
هده خواهی ز من و بیهدهای |
بر تو رسیده بهر دل تنگ چارهای |
|
از حال من ضعیف بیندیش چارهای |
گه در آن کندز بلند نشین |
|
گه بدین بوستان چشم گشای |
کار بوسه چو آب خوردن شور |
|
بخوری بیش، تشنهتر گردی |
بتا، نخواهم گفتن تمام مدح ترا |
|
به شرم دارد خورشید اگر کنم سپری |
من کنم پیش تو دهان پر باد |
|
تا زنی بر لبم تو زابگری |
|
ارسال نظر: